اطلاعیه مهم

توجه: از این پس ما را در آدرس جدیدمان در بلاگ بیان دنبال کنید

استادان علیه تقلب :: pap.blog.ir

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

راه حل خارج از جعبه برای مسئله تقلب؟

با سلام
اساسا هنگامی که به مسئله تقلب می اندیشم آن هم در ایران با نوعی دوگویی روبرو می شوم. از طرفی تقلب را امری مذموم می دانیم از طرف دیگر هنگامی که طرف خارجی است برخی آنرا مذموم ندانسته بلکه آنرا حتی توصیه می کنند. از طرفی کمیته تشکیل می دهند تا رتبه دانشگاهشان را یا درTHES-QS و شانگهای بالا ببرند، اما از طرف دیگر در همان دانشگاه، دانشجوی بخت برگشته را که تنها به استاد خود اعتراض کرده است که چنان مورد لطف و مرحمت ( بخوانید تهمت و افترا) قرار می گیرد که با کمال اکراه در بین اعداد اخراج مغزیها فرار گیرد. یا از زیر درب اطاق کارتان دو جلد کتاب، شبانه و در پاکت قهوه ای، به داخل می فرستند که حاوی سرقت ادبی یک استاد از استاد دیگر است. لابد انتظار دارند که چون نام ما در میان حامی های این بلاگ است ملجا و حبلی برای احقاق حق باشیم. اما همانطور که آفای دکتر قدسی قبلا اشاره داشتند، ما فقط یک جمعی هم اندیش هستیم که NGO هم به حساب نمی آییم. در ارزش ما همین بس که پای نامه ای را در رابطه با خطرات سیاهکاری علمی ناشی از تقلب برای وزیر قبلی علوم امضا کردیم و انقدر چشم انتظار جواب (حتی منفی) شدیم که گل بود به سبزه نیز آراسته شد اما جوابی داده نشد.

سان تزو در کتاب خود موسوم به Ping Fa یا هنر جنگ در بحث مربوط به مه جنگ (Fog of War) به روشهایی اشاره دارد که بهنگام رو در رویی با یک حریف قوی با از آنان استفاده می کنید. البته حریف در مورد ما قوی نیست بلکه بی تفاوت و تن آسا (Lethargic) است. آنچه که این وبلاگ بخوبی می تواند برای آن بکار آید، سخنگاهی برای در میان گذاشتن تجربیات و تسهیم راه حلهایی است که در بخشی از سازمانهای متبوع ما عمل کرده است. بسیاری از انجمنهای علمی و سازمانهای نظارتی در جهان از آغازی بسیار کوچک و خاشعانه ای چون ما شروع کرده اند.

هرکدام از ما می تواند در حوزه خود بعنوان کاتالیست تغییر عمل کند. برای نمونه در برنامه درسی من بخشی را در رابطه با اخلاق حرفه ای و تقلب گنجانده ام. یا جمعی از همکاران من، در گروه شرایطی را برای قرار دادن نام خود در مقالات مشترک با دانشجویان برقرار کرده اند.

از طرف دیگر، شبیه ساری وضعیت فعلی حاکی از آن است که اعضای حامی این وبلاگ نیاز دارند که همیشه این مسئله را در جلوی ذهن سیاستگزاران قراردهند. در سینما غیر از جایزه اسکار جایزه ای موسوم به تمشک طلایی وجود دارد ( البته این ترجمه ای محترمانه است، عبارت واقعی آن ناظر بر چیزی است که در کتاب دایی جان ناپولیون ایرج پزشکزاد از آن به صدای .... یاد شده است). چرا ما برای دانشگاه و موسسات ایرانی چنین جایزه ای را در نظر نگیریم؟ البته باید دید که جایزه را به کی باید داد و شرایطش چگونه باشد؟

در عیر اینصورت نباید از آمدن روزی تعجب کرد که شعار "به دانش روان را توانگر کنید خِرَد را ز تن بر سر افسر کنی" در دانشگاهای کشور به "تقلب توانگر کند مرد را، دو چندان کند نمره Thes-QS را" استحاله یابد