در ابتدا لازم به ذکر است که نویسنده متن از حساسیت همکاران به موضوعی که طرح میشود آگاه است ولی با استناد به جملهای که در ضلع بالای سمت راست این وبلاگ نوشته شده است ورود به آن را علیرغم همه حساسیتها لازم میداند. جمله مذکور همانطور که ملاحظه میفرمائید چیزی جز این نیست که:
این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاههای کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاهها چه از سوی دانشجویان و چه از سوی اندکی از اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکتهای غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزههایی چون اخذ مدرک یا ارتقای مرتبهی دانشگاهی صورت میگیرتد.
تنها چند سال پس از تاسیس دانشگاه آزاد و ارتقاء فعالیتهای این دانشگاه به سطوح مختلف تحصیلات تکمیلی، مجموعه آموزش عالی کشور با پدیده جدیدی بهنام اعلام کاذب وابستگی مولفان در مقالات و گزارشات علمی مستخرج از فعالیت آنان در دانشگاه آزاد به نام دانشگاههای دولتی روبرو گردید. روشنتر اینکه اساتیدی که در دانشگاههای دولتی مشغولند مقالات علمی مستخرج از انجام فعالیتهای پژوهشی و یا راهنمایی دانشجویان خود در دانشگاه آزاد (ویا سایر موسسات آموزش عالی غیردولتی) را به طور کاذب با درج وابستگی خود به دانشگاه دولتی محل اشتغال اصلی اعلام مینمایند تا از مزایای مترتب بر آن (مانند اعتبارات تحقیقاتی، پایههای سالیانه، ارتقاء مرتبه و .....) بهرهمند گردند. اگرچه سیستم آموزش عالی کشورمان در مقایسه با روشهای متداول جهانی نکات و موارد منحصر به فرد کم ندارد ولی بیاغراق شاید برای چنین موردی نمونه نظیری در هیچکجای دنیا نتوان یافت. به نظر میرسد علیرغم گرم و سرد شدن نوع روابط بین وزارتخانه متصدی امر آموزش عالی و دانشگاه آزاد در طی سالیان گذشته یک نوع توافق پنهانی در مجموعه آموزش عالی کشور در این خصوص وجود دارد وگرنه چگونه میتوان فعالیتهایی را که هیچ سابقهای در یک دانشگاه ندارد به نام آن ثبت نمود در حالیکه صاحب اصلی اثر (بهطور مثال دانشگاه آزاد) نسبت به چنین دستبردی معترض نباشد؟
نویسنده این سطور اگرچه شخصا حضور اعضاء هئیت علمی در مراکز آموزشی متعدد به ویژه نوع آزاد آن را که غالبا بدون کسب مجوز از دانشگاه مرجع صورت میگیرد مجاز بهشمار نمیآورد ولی با علم به بسیاری از مشکلات رویاروی اعضاء هئیت علمی به ویژه تنگناهای مالی اصولا خود را واجد صلاحیت لازم برای داوری و یا تقبیح چنین فعالیتهایی نمیداند. ولی جدای از این مشکل کلی، واقعیت این است که لااقل این بخش از کار یعنی انتساب کاذب مقاله به دانشگاه دیگر فاقد توجیه اخلاقی بوده و در واقع به باور نویسنده میتوان بنا به دلایل زیر آن را مصداق نوعی تقلب دانسته و خواستار مقابله با آن شد.
1- وابستگی مولفین (Affiliation) یک کار تحقیقاتی اصولا بر اساس محل انجام کار و نحوه حمایت مالی و لجستیکی از آن بر اساس فعالیتهای ثبت شده در آن موسسه مانند پروژههای تحقیقاتی و یا تحصیلات تکمیلی تعیین میگردد. بدیهی است در صورتیکه اساتید دانشگاهها با کسب مجوز از موسسهای که در آن رسما مشغول کارند در سازمان دیگری نیز فعال باشند میتوان نتایج حاصله از فعالیت آنان را به نام دو موسسه ثبت نمود زیرا در این حالت لااقل سرمایهای به صورت نیروی انسانی محقق از سوی یک دانشگاه در اختیار دانشگاه دیگر گذاشته شده است در حالیکه این امر در فعالیت اغلب همکاران در دانشگاه آزاد و یا دانشگاههای غیردولتی موضوعیت نداشته و آنان بدون کسب چنین مجوزهایی در فعالیتهای آموزشی و پژوهشی انجام شده در دانشگاههای غیردولتی شرکت مینمایند و بهطور طبیعی چنین فعالیتهایی از نگاه دانشگاه محل خدمت وی غیر رسمی (شاید هم غیر قانونی) میباشد. تعجبآور است که در چنین شرایطی نام موسسهای ذکر شود که در تکوین اثر هیچ نقشی (به جز برهم گذاشتن چشم!) نداشتهاست.
2- اصولا اساتید دانشگاهها از مهمترین گروههای مرجع در هر جامعهای محسوب میشوند و این امر علاوه بر امتیازات اجتماعی مانند احترام و تکریم آحاد جامعه به آنان محدودیتهایی را نیز فراهم آورده است. بهطور مثال یک استاد دانشگاه به دلیل برخورداری از چنین موقعیتی مجاز نیست به دروغ به فعالیتهایی اشاره نماید که اصولا در موسسه محل اشتغال وی انجام نشده است. تردیدی نیست که این امر بدآموزیهای بسیاری را برای مخاطبین و همکاران پروژه که غالبا دانشجویان هستند دارد که از آن نمیتوان به سادگی گذشت.
3- ظاهرا با توجه به سیاستهای چند سال اخیر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، کمیت مقالات منتشر شده توسط دانشگاهها در تخصیص بودجه و اثبات شایستگیهای علمی آنان (مانند تعیین دانشگاههای شاخص و بلایای نظیر!) آنچنان مهم بودهاست که این موسسات با وقوف به تملک بعضی از کارهای تحقیقاتی مورد ادعا به سایر موسسات مانند دانشگاه آزاد، اینگونه مقالات را در لیست فعالیت خود میپذیرند و بهنام عضو هئیت علمی ثبت مینمایند. به بیان واضحتر کاری که هزینههای انجام آن توسط مرکز آموزشی دیگری پرداخت شده است به کذب بهنام موسسهای که هیچ نقش در آن نداشته است ثبت میگردد.
درهرحال همانگونه که در مقدمه این نوشتار تاکید گردید نویسنده متن به دنبال طرح موضوع حسن و قبح حضور همکاران در دانشگاههای آزاد و یا غیردولتی نیست ولی بهنظر میرسد میتوان راهکارهایی را برای رفع این مشکل منحصربفرد در سیستم آموزش عالی کشور که از مصادیق تقلب (یا تخلف) محسوب میشود یافت. در واقع در صورتیکه مرتبه علمی همکاران در موسساتی که در آن فعالیت مینمایند مستقل از یکدیگر باشد و نتایج کارهای انجام شده در یک مرکز را نتوان در دانشگاه دیگر ادعا نمود شاید بتوان از استمرار این کار خلاف جلوگیری نمود. به بیان دیگر بر اساس این پیشنهاد استناد به کارهای انجام شده در دانشگاههای غیردولتی نمیتواند در دانشگاههای دولتی امتیازی داشته باشد (لااقل اگر امتیاز منفی برای آن درنظر گرفته نشود) در حالیکه میتوان به آنان متناسب با نوع رابطه استخدامی (بهطور مثال پاره وقت، نیمه وقت و تمام وقت!) در دانشگاه غیردولتی استناد نمود و حتی تقاضای ارتقاء رتبه داشت. شاید نتیجه این امر چندان نامناسب نیز نباشد زیرا با توجه به استانداردهای متفاوت در بررسی تقاضاهای ارتقاء مرتبه در موسسات آموزش عالی کشور بسیار جالب خواهد بود که فردی در محل اشتغال دولتی خود در مرتبه استادیاری و در دانشگاه غیردولتی در مرتبه دانشیاری و یا استادی باشد (یابالعکس). توجه دارید که قبلا در خصوص منحصر بفرد بودن بعضی موارد در سیستم آموزش عالی کشور تاکید شده بود و راهکار جدید را نیز میتوان در همان راستا توجیه نمود!
در هرحال شاید به این طریق بتوان از:
- ثبت اثر انجام شده در یک موسسه آموزش عالی غیردولتی بهنام یک مرکز دانشگاهی دولتی (و بالعکس)،
- تضییع حقوق همکارانی که بنا به هر دلیلی تمایل به فعالیت در دانشگاههای غیردولتی ندارند و یا اصولا از آنان دعوت نمیگردد،
و در نهایت ایجاد شبهه کاذب در همکاری بین موسسات آموزش عالی دولتی و غیردولتی (اخیرا بعضی از همکاران آنچنان این موسسات را شریکالمال فرض نمودهاند که بدون کسب مجوز، در نام مولفین مقالات خود لیست بالا بلندی شامل دانشجویان دانشگاههای دولتی و آزاد را همزمان درج مینمایند!) جلوگیری نمود.
سید حسین امیرشاهی