از روزگاران قدیم مثلی به یادگار مانده است که آن را به نیکی می شناسیم و صد البته که به کودکانمان نیز یاد می دهیم که: تخم مرغ دزد شتر دزد می شود. این مثل، البته بسیار صادق است و در رابطه با دزدی ادبی نیز می توان آن را به کار بست. در حقیقت، مثل را از این جهت آوره اند که دزدی تخم مرغ نیز عملی نا شایست تلقی گردد. با این حال، بسیاری بر این باورند که می توان دزدی تخم مرغ را آغاز نمود و از دزدی شتر پرهیز کرد، که تخم مرغ، فی نفسه ارزشی ندارد و کسی را خبر از آن نخواهد شد. با این حال، مرز بین تخم مرغ و شتر برای بسیاری از آنهائی که دزدی تخم مرغ را آغاز می نمایند، مرزی نا شناخته است.
تقریبا در تمام مقاطع تحصیلی، تقلب توسط دانش آموز و دانشجو به عنوان یک اصل غیر قابل انکار شناخته می شود و متاسفانه، شاهد آن هستیم که این موضوع به امری رایج در بین آنها تبدیل شده است. عادت دانش آموزان و دانشجویان به تقلب (که در مثل فوق عموماً دزدی تخم مرغ محسوب می شود) باعث می شود تا ایشان در روزگار پژوهش، سرقت ادبی را امری عادی تلقی نمایند. این مساله آنجائی قوت می یابد که دانشجو، از یک سو، رفتارهای متقلبانه را در آنانی که باید برایش به عنوان الگو باشند مشاهده می نماید و از سوی دیگر، توفیق روزافزون دیگر متقلبان را می بیند. در چنین شرایطی است که دانشجو، در فضای مه آلود و پر گرد و غبار پیرامونش، قادر نیست شتر را از تخم مرغ تشخیص دهد و ...
تقریبا در تمام مقاطع تحصیلی، تقلب توسط دانش آموز و دانشجو به عنوان یک اصل غیر قابل انکار شناخته می شود و متاسفانه، شاهد آن هستیم که این موضوع به امری رایج در بین آنها تبدیل شده است. عادت دانش آموزان و دانشجویان به تقلب (که در مثل فوق عموماً دزدی تخم مرغ محسوب می شود) باعث می شود تا ایشان در روزگار پژوهش، سرقت ادبی را امری عادی تلقی نمایند. این مساله آنجائی قوت می یابد که دانشجو، از یک سو، رفتارهای متقلبانه را در آنانی که باید برایش به عنوان الگو باشند مشاهده می نماید و از سوی دیگر، توفیق روزافزون دیگر متقلبان را می بیند. در چنین شرایطی است که دانشجو، در فضای مه آلود و پر گرد و غبار پیرامونش، قادر نیست شتر را از تخم مرغ تشخیص دهد و ...