"دانشجويان رشته مهندسي در حال برگزاري امتحان بودند كه يكي از دانشجويان پسر، متوجه يكي از سوالات امتحاني نشد بنابراين از استاد مربوط به آن درس كه در جلسه امتحان حضور داشت خواستم نزد جوان دانشجو برود تا اشكال وي را رفع كند. وقتي استاد، بالاي سر جوان دانشجو رفت، متوجه شد كه وي را حتي براي يك مرتبه هم در كلاس درس خود مشاهده نكرده است، در حالي كه مشخصات كارت دانشجويي وي با يكي از شاگردانش مطابقت دارد بنابراين ماجرا را با من كه مدير دانشگاه بودم در ميان گذاشت و جوان دانشجو را تحويل پليس داديم. به دنبال اين شكايت، پرونده به مركز پليس تهران ارسال شد و جوان دانشجو مورد بازجوييهاي پليسي قرار گرفت و با اعتراف به جرم خود گفت: در رشته مهندسي فارغالتحصيل شدهام و در جستجوي كار بودم تا اينكه چند هفته قبل از طريق نيازمندي يكي از روزنامهها آگهي استخدام فوري براي جويندگان رشته مهندسي را خواندم و با شماره تلفن ثبت شده در متن آگهي تماس گرفتم و براي ملاقات با مرد آگهيدهنده از شهرستان به تهران آمدم و با وي ملاقات كردم. وي افزود: آن مرد به نام بهنام بيان كرد كه وضعيت نمرات درسياش بد است و از من خواست به جاي او در جلسات امتحان حاضر شوم و در قبال هر امتحان مبلغ 100 تا 200 هزار تومان دريافت كنم. ابتدا قصد همكاري با وي را نداشتم، اما به خاطر مشكلات مالي و نداشتن كار مناسب قبول كردم و با جعل كارت ملي، شناسنامه و كارت دانشجويي وي در جلسه امتحان حاضر شدم كه با هوشياري استاد مربوطه ناكام ماندم."در ضمن آقای ازناوه که شرافت علمی ایشان مثال زدنی است در مورد مشابهی در حوزه پژوهش سئوالی را مطرح کرده اند:
به نظر شما هزینه کردن برای انجام تحقیق تقلب محسوب نمیشود و شایستهی برخورد نیست؟
البته منظور ایشان پرداخت حق چاپ به مجله های معتبر نیست. مواردی مثل اینکه مقاله را یک نفر می نویسد و دیگری بدون هیچ سهم علمی هزینه ثبت نام در کنفرانس یا چاپ در مجله را، در قبال درج نامش در مقاله، می پردازد موضوع سئوال ایشان است. در حوزه دانشجوئی نیز آگهی رسمی در جراید دیده ایم که به صورت حرفه ای پایان نامه تهیه می کنند. آن هم توسط دانش آموختگان توانا که بیکار مانده اند و هنوز جلای وطن نکرده اند. موارد تاسف بار دیگر بسیار است، از جمله دریافت وجه برای نوشتن کتاب، دادن باج به استاد راهنمای رساله از طریق درج نام وی به عنوان نویسنده اول در حالیکه کتاب قبل از آشنایی آنها آماده چاپ بوده است. درد آقای ازناوه و دانشجویان و اساتید شریف در اینجا و آنجا اینست که همه این ناهنجاری ها و زشتی ها را می بینند و فریادشان در گلو خفه می شود. باشد که این وبلاگ فریاد ها را به جایی برساند. چرا تاکنون یک مقام رسمی و مسئول نظری نداده است؟