ابزار
آیا تاکنون این سه اتفاق برای شما رخ داده است. نوشابه یا مالشعیر با بطری شیشهای دربسته سر میز غذا در اختیار شماست ولی دربازکنی در دسترس ندارید... به دلیلی (مثل قطع برق) ناگهان در تاریکی مطلق قرار بگیرید و در همان حال بخواهید راه بروید یا چیزی را پیدا کنید... به تنهایی در مکانی هستید و ناگهان حس میکنید که قسمت داخلی گوشتان شدیدا میخارد. نه گوش پاککن در اختیار شماست و نه حتی دستمال کاغذی...
در چنین وضعیتهایی اگر مصمم به حل مشکل باشید تنها راه حل استفاده از ابزارهایی است که برای حل مشکل شما ساخته نشدهاند. یک قاشق بر میدارید و با آن در بطری را باز میکنید... گوشی موبایل از جیبتان در میورید تا روشنایی اندک السیدی آن استفاده کنید... دست در جیب یا کیفتان میکنید. دسته کلیدتان را بر میدارید و ... [1]
ارزش
انسانها بر اساس چه نظام ارزشی و چه پارامترهایی ارزشگذاری میشوند. فرض کنید الان از شما خواسته میشود سه نفر از آشنایان (کسانی که شما آنها را میشناسید و بالعکس) را انتخاب کنید تا همراه آنها (و خانوادهتان) به شهری بروید که هیچ آشنایی ندارید و تا آخر عمر با آنها دوست و همراه باشید. این افراد را بر اساس چه معیاری انتخاب میکند و چه چیز باید در آنها برجسته باشد. ثروت؟ دینداری؟ دانش؟ خوشگذرانی؟ وطندوستی؟ شرافت؟ هنر؟ مهربانی؟ انساندوستی؟ قوه مدیریت و تصمیمگیری؟ ...
در جوامع اولیه نظام ارزشی واحد است. در عشایری که همه چیزشان از دامپروری تامین میشود آدمی بارزشتر است که گوسفندان بیشتری داشته باشد و در منطقهای که دعوا و درگیری بین مردم عادی باشد، کسی که بازوان قویتری دارد انسان مهمتری است. در جوامع متمدن نظامهای ارزشی متنوع میشود و هر گروه از مردم الگویی برای خود دارند و سعیشان آن است که خود را در آن زمینه ترقی دهند گرچه ممکن است از سایر زمینهها هم غافل نباشند. در یک جامعه پیشرفته (و البته ایدهآل) شغل و فعالیت هر کس در همان زمینه است. آنان که ثروت میخواهند در تجارتخانهها و بنگاههای پیمانکاری مشغولاند. آنکه اولویت اولش خدمت به دین خداست را در مسجد و کلیسا در حال کار میبینید. آنکه خدمت به دانش را اولویت خود میداند در دانشگاه است، آنکه خوشگذرانی را میخواهد در کلوپ شبانه است. آنکه وطن دوست و آرزومند خدمت به هموطنانش است وارد سیاست میشود، آنکه انساندوست است جایش در سازمانخیریه است، آنکه عاشق کارآفرینی و مدیریت است کارخانه راه میاندازد و الی آخر.
حتی در پیشرفتهترین جوامع متمدن شرایط ایدهآل وجود ندارد و در نتیجه هستند افرادی که هدفشان چیز دیگر است و خودشان در جایی دیگر، اما معمولا اکثریت با چنین افرادی نیست. فکر میکنید کشور ما ایران در کجا قرار دارد؟ در دوران قاجاریه و قبل از آن (تا زمان حمله مغول) نظام ارزشی جامعه ایرانی تک بعدی بود. در روزگاری که قانون وجود نداشت و حاکمان بدون حساب و کتاب از هرکس هر قدر میخواستند مالیات میگرفتند و مالکان سهم دهقانان را هر طور که دلشان میخواست محاسبه میکردند، داشتن «ثروت» و «همتیمیها»ی حامی، تنها عامل رسیدن ترقی و به دست آوردن جایگاه در جامعه بود و «کار کردن» یا «علم» یا «هنر» یا «قوه مدیریت» نمیتوانست به تنهایی چیزی را در سرنوشت فرد تغییر دهد و ارزشهای اکثریت جامعه به همین دو هدف بود. [2]
ایران امروز شرایطی بس متفاوت دارد گرچه هنوز با شرایط ایدهآل و یا حتی با جوامع پیشرفته دنیای امروز فاصلهمان بسیار است. میتوان –تنها- با اتکا به علم، پروفسور لوکس شد. میتوان با اتکا به هنر جلیل شهناز و محمد نوری شد. میتوان با اتکا به ادبیات فریدون مشیری شد. میتوان با اتکا به دانش و فن پزشکی دکتر ماندگار شد. و میتوان با اتکا به آشپزی رزا منتظمی شد. امروز دیگر روزگاری نیست که ارزشهای انسانی فقط «ثروت» و «همتیمیها» باشد اما صد افسوس که اینرسی جامعه قجری جامعه را رها نکرده و هنوز بسیارند کسانی که فکر غالبشان این است که بدون این دو نمیتوان سری در میان سرها در آورد.
همانطور که «نظام ارزشی» یک عامل تشویق کننده است، در مقابل «شرم» باید عاملی باشد بازدارنده از نادرستیها، اما در تعریف شرم نیز در جامعه ایرانی دارای خبطی عظیم است. شرم نزد بسیاری از ما بدین معناست که در شرایطی واقع شویم که دیگران زبان به سرزنش ما بگشایند. شرمگین شدن در چنین شرایطی فقط انجام بدکاری رخ نمیدهد و در صورت بدکاری نیز برای فرار از این شرم سه راه حل وجود دارد: پنهان کاری، داشتن اطرافیانی که ما را نقد نکنند و سرانجام ترک کاری که موجب نقد میشود. اما در تعریف جوامع دیگر شرم یعنی خشم گرفتن به خود. وقتی خودت ناظر به اعمال خود باشی و با دیدن بدکاری و خطا، خود را به باد انتقاد بگیری دیگر دو راه حلهای اول و دوم نمیتوانند راه گشایت باشند. [3]
شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه ما چنین است و نباید انتظار داشت که یک شبه چیزی عوض شود و البته نباید هم ناامید بود. اگر هر یک از ما تلاش کنیم که انسان بهتری باشیم و نیز آن را در حد امکان به فرزندانمان و دانشجویانمان بیاموزیم در زمانی نه چندان دور تغییر را خواهیم دید.
آی اس آی
«محمود دولتآبادی»، «فهیمه رحیمی» دو داستاننویسی هستند که همه میشناسیمشان. اگر این دو کاندید دریافت جایزه یک جشنواره ادبی باشند چگونه میتوان برنده را انتخاب کرد؟ میتوان تیراژ متوسط کتابهای نویسنده در دو سال گذشته را معیار دانست. معیار دیگر میتواند تعداد کتابهایی که باشد هر کدام نوشتهاند. و معیار دیگر اینکه از آنها و کتابهایشان در مطبوعات چند بار نام برده شده است. سرانجام میتوان همه این معیارهای عددی را با هم ترکیب کرد و پس از چند جمع و تفریق و ضرب و تقسیم امتیاز هر کدام را محاسبه نمود و برنده را پیدا کرد. راه دیگر اما آن است که که گروهی از کارشناسان و منتقدان ادبی به بحث بنشینند و برنده انتخاب کنند. بدون هیچ محاسبه ای و عددی.
اینکه برنده جشنواره ادبی به کدام روش انتخاب میشود، بدیهی است. در دانشگاههای جهان نیز معمولا همین روش دوم است کارایی دارد. برای متقاضی ورود به دانشگاه است (خصوصا در مقطع تحصیلات تکمیلی)، آزمون ورودی در کار نیست. هیاتی مدارک و سوابق متقاضی را بررسی میکنند و او را پذیرفته یا رد میکنند. وقتی مدرسی قرار است از استادیاری به دانشیاری ارتقا یابد هیاتی سوابق و کارهای او را بررسی میکنند و با این پیشنهاد موافقت یا مخالفت میکنند (و بسیار محتمل است که کسی دانشیار شود و باشند دیگرانی که با سابقه و تعداد مقالات بیشتر، هنوز لیاقت ارتقا را پیدا نکرده باشند). وقتی دانشجو یا استادی متقاضی شرکت در یک کنفرانس خارجی است، درخواست پرداخت هزینه سفر در بخش پژوهشی مورد بررسی قرار میگیرد و آنجا کسانی هستند که میدانند آیا ارزش دارد که این مقدار از پول دانشگاه صرف این کار بشود یا خیر.
آیا این روشها در دانشگاههای ما قابل اجراست. پاسخ قاطعانه این است که خیر. دلیل این تفاوت همان تفاوت نظام ارزشی ماست. در آنجا فرض بر آن است که دانشگاهیان بزرگترین ارزش زندگیشان دانش است و حاضر نیستند برای هیچ هدف دیگری ارزش علمی دانشگاه خود را پایین بیاورند، هر چند ممکن است پذیرفتن یک متقاضی ضعیف، منافع مالی مستقیم و غیر مستقیمی برای تصمیم گیرنده داشته باشد. البته همه جا افراد نادرست پیدا میشوند ولی این اقلیت معمولا تاثیری در نتیجه کار ندارد. تفاوت در معنای شرم هم مزید بر علت است به گونهای که استاد ممکن است از خواهرش شرم کند و خواهرزادهاش را نیاندازد و با دادن نمره ناحق به او هیچ شرم درونی حس نکند. ممکن است استادی که در حال ارتقاست هم تیمی اعضای هیات رسیدگی کننده باشد. در فرهنگ ما «هم تیمی» در شرایط متفاوت اشکال متفاوتی دارد. کسی که دیدگاه ایدئولوژیکاش به من شبیه است، کسی که هم شهری یا هم استانی من است، کسی که موقعیت مالیاش به من نزدیک است، کسی هم وزن من است. در رقابت با غریبهها، فامیل (ولو دور) یک هم تیمی قوی به حساب میآید در حالی که ممکن است در یک خانواده پرجمعیت چند برادر و خواهر با هم و بر علیه بقیه خواهران و برادران تشکیل تیم دهند.
در چنین شرایطی انتخابهای کیفی به شدت مورد سوظن هستند. حتی اگر هیات تصمیمات کاملا عادلانهای بگیرد باز هم معترضان بسیاری وجود خواهند داشت چون به طور پیش فرض فکر میکنند که تصمیم گیرندگان بر اساس منافع خود و هم تیمیهایشان عمل میکنند. پاسخنامههای کنکور سراسری سالهاست که به صورت کاملا ماشینی تصحییح میشود و همگان میدانند که امکان اشتباه در آن وجود ندارد ولی هر ساله در روز نتایج عدهای جلوی سازمان سنجش جمع میشوند و اعتراض میکنند، گرچه میدانند که سابقه نداشته که حتی یکی از این اعتراضات وارد باشد. تصور اینکه اگر یک هیات به صورت کیفی دانشجویان را برگزینند، چه اتفاقی میافتد چندان سخت نیست. برای جلوگیری از این شکایات انبوه و نیز جلوگیری از تصمیمهای ناعادلانه چارهای نیست جز اینکه همه چیز کمی (با عدد و رقم) باشد. اگر کسی آمد و گفت چرا فلانی دانشیار شده و من نشدم، فوری کاغذی را به او نشان میدهند امتیازات و تعداد مقاله آی اس آی و سالهای سابقه و ... روی آن محاسبه شده و موی لای درزش نمیرود. تنها اشکالی که پیش میآید این است که کل فرآیند ارزیابی، کیفیتش را از دست میدهد. همانطور «محمود دولتآبادی»، «فهیمه رحیمی» را نمیتوان با عدد و رقم سنجید، مقایسه عددی استاد ایکس و استاد وای هم نادرست است ولی ظاهرا چاره دیگری وجود ندارد.
با زیاد شدن تعداد ژورنالهای علمی در جهان پیدا کردن ژورنالهای تخصصی هم برای مقاله دهندگان و هم برای خوانندگان مشکل شد. وقتی روی موضوعی پژوهش میکنید ممکن است صدها مقاله در مورد آن پیدا کنید و وقتی مقالهای برای انتشار دارید ممکن است ندانید که آن را برای کدام نشریه بفرستید. فهرست آی اس آی به شما کمک میکند که اول مقالاتی که در نشریات معتبرتر منتشر شدهاند را بخوانید. برای ارسال مقاله هم فهرست به همراه ایمپکت فکتور کمکتان میکند که ژورنالی را پیدا کنید که مقالاتی هم سطح مقاله شما را میپذیرد. هدف از ایجاد چیزی به نام فهرست «آی اس آی» این بوده است. در فهرست آی اس آی (خصوصا فهرست الحاقی) نشریاتی تازه کار وجود دارند که فعلا کیفیت بالایی ندارند ولی به آنها با حضور در این فهرست مدتی فرصت داده شده است تا کیفیت خود را ارتقا دهند.
در مورد کنفرانسهای بینالمللی نیز همینگونه است. مثلا آی تریپل ای کنفرانسهای بینالمللی متعددی در جهان برگزار میکند. مهمترین هدف این کنفرانسها گردآوردن و تبادل نظر رودررو دانش پژوهان با یکدیگر و نمایاندن اشکالات مقالهها به نویسندگان است، با این هدف که آنها که توانایی علمی کمتری داراند با استفاده از این امکانات بر دانش و تجربه و توانایی خود بیفزایند. به همین خاطر ممکن است در هیات داوران بسیاری از این کنفرانسها نامهای سرشناسی نبینید و همچنین ممکن است مقالات نه چندان پخته و عالی را بپذیرند. اما میتوانید مطمئن باشید که داوران با دقت تمام مقالات را جزء به جزء میخوانند و نظراتشان بسیار ارزشمند خواهد بود (تمام شرایط دقیقا برعکس اکثر کنفرانسهای داخلی!)
این است نظام آی اس آی و این است نظام کنفرانسهای بینالمللی. آنها ابزارهایی هستند که برای منظوری که ما استفاده میکنیم طراحی نشدهاند. فرض آنها این نبوده است که اگر استادی یک مقاله آی اس آی یا یک کنفرانس پیپیر بینالمللی داشت، این امر مستقیما به صورت امتیازی در کارنامهاش درج شود. همه جای دنیا از دانشجو میخواهند که قبل از دفاع مقالهای پذیرفته شده داشته باشد تا محکم کاری کرده باشند و با گرفتن نظر غیر مستقیم از داوران ژورنال یا کنفرانس تضمین کنند که هیچ نکته ریزی از چشم هیات داوری دفاع پایاننامه دور نمانده است. اما طراحان نظام آی اس آی نمیتوانند تصور کنند که در جایی استادان مشاور و راهنما و داوران داخل و خارج دانشگاه ممکن است هیچکدام پایاننامه را نخوانده باشند و به صرف داشتن یک مقاله دانشجو را فارغالتحصیل کنند.
یک فرد متخصص به راحتی میتواند تشخیص دهد که یک مقاله بار علمی زیادی دارد ولو آنکه در یک ژورنال پولکی – آبکی چاپ شده باشد. یک فرد متخصص با مشاهده تمام مقالات یک فرد به راحتی میتواند بفهمند که آیا انسجام پژوهشی در آنها هست یا نه. اگر این انسجام موجود نباشد مشخص میشود که فرد تمامی آنها را خریداری کرده است.
خلاصه اینکه، ارزیابی کیفی و کارشناسانه امور پژوهشی هرگز با روشهای ماشینی مانند مقاله شمردن قابل مقایسه نیست. اما متاسفانه در کشور زمینه ما برای تصمیمگیریهای کیفی فراهم نیست. نظام آی اس آی و کنفرانسهای بینالمللی ابزارهایی هستند که ما مجبوریم از آنها به منظوری استفاده کنیم، که برای آن طراحی نشدهاند. هیچ راه چاره فوری هم وجود ندارد. همانطور که وقتی به جای چراغ قوه از موبایل استفاده میکنیم نباید به نوکیا برای کم نور ساختن السیدی ناسزا بگوییم، و وقتی در نوشابه در فضای رستوران به پرواز در آمد و به سر کسی که پشت میز کناری نشسته است خورد و خجالت زدهمان کرد، نباید تعجب بکنیم و وقتی با تماس کلید و پرده گوش درد در تمام وجودمان پیچید نباید کسی را ملامت کنیم.
1- «استفاده جالب ايرانيان از ابزار»، ویدیوی طنزی از اردشیر احمدی
2- کتاب «کار و فراغت ایرانیان»، حسن قاضیمرادی
3- کتاب «جامعهشناسی حس شرم در ایران»، حسن قاضیمرادی