صورت مساله را مرور می کنم.
از شما خواسته می شود که هفته ای به جای 9 ساعت 14 ساعت و یا به جای 3 درس 5 درس ارایه کنید و اگر مقاله ژورنال نداشته باشید قرارداد شما تمدید نمی گردد، ترفیع نمی گیرید، ارتقا نمی یابید، گرنت نمیگیرید و یا به شما خانه سازمانی تعلق نمی گیرد. اگر بخواهید تدریس خوبی داشته باشید و دانشجویان را واقعا آموزش دهید با داشتن دستیار مجرب حداقل به 20 ساعت زمان برای آماده و بروز کردن دروس، طرح تمرین، تصحیح تمرین و ... نیاز دارید. اگر بخواهید از مواهب دانشگاه به عنوان پژوهشگر برجسته استفاده کنید چه می کنید؟(جواب آنرا به شما می سپارم.)
حال باید مسولان به این سوالات جواب دهند که: چقدرقوانین پژوهشی و افزایش ساعات موظفی باعث پایین آمدن تلاش اساتید در تدریس شده؟ چقدر اساتید و دانشگاهها فشار قوانین را به سمت دانشجویان هدایت کرده اند؟ (خودکشی اخیر دو دانشجوی دکتری در کشور از عوارض نامطلوب این قوانین است.) تا چه حد باعث گرایش اساتید به مجلات بی اعتبار شده؟ و آیا در کنار جوایز رنگارنگ پژوهشی جایزه و یا ارتقایی برای آنهایی که خود را وقف آموزش خوب دانشجویان کرده اند دیده شده است؟ این مساله در دانشگاه های کوچکتر ، اساتید جوان و یا گروه هایی که مقاطع تحصیلات تکمیلی ندارند حادتر است.
به نظر حضور دانشجو و وظیفه ی تربیتی اساتید در سایه این قوانین آموزشی و پژوهشی رنگ باخته. لذا لازم است توقعات آموزشی و پژوهشی با توجه به چشم اندازهای ترسیم شده استاندارد گردد.