وظيفه استاد دانشگاه يا هر موسسه تحقيقاتي ديگر پيشبرد پروژه هاي تحقيقاتي در زمينه تخصصي يا مورد علاقه اش است. اگر فرض بر اين است كه پژوهش در مرزهاي دانش انجام مي شود، هر پژوهشگري بايد بداند كه چه كسي در كجاي دنيا (در زمينه مورد علاقه اش) كار مي كند. اگر نداند، پس نمي داند كه چه مسئله اي قبلا حل شده و چه مسئله ای حل نشده است. پس نمي تواند مسئله جديد هم تعريف كند. امروز هم با 30 سال پيش خيلي فرق دارد و با وجود اينترنت هيچ پوزشي در خصوص عدم اطلاع از كارهاي ديگران قبول نيست! حتي اگر 30 سال پيش بود و مثلا رقابت بين بلوك شرق و غرب مطرح بود، حتي با وجود تدابير امنيتي شديد، بسياري از كارهاي دانشمندان دو قطب جهان به روشهاي مختلف به اطلاع رقيبان آنها مي رسيد. در مواردي هم كه دو طرف از هم خبر نداشتند و واقعا يك نظريه يا آزمايش بصورت مستقل توسط دو نفر و در زمانهاي مختلف مطرح مي شد، نام اين افراد مشتركا روي آن نظريه يا يافته جديد گذاشته مي شد.
پس اگر در جهان امروز پژوهشگري مقاله اي چاپ كند كه قبلا توسط ديگرن انجام شده، دو نتيجه سريع مي توان گرفت:
پس اگر در جهان امروز پژوهشگري مقاله اي چاپ كند كه قبلا توسط ديگرن انجام شده، دو نتيجه سريع مي توان گرفت:
. فرد به اندازه كافي به ادبيات رشته خود تسلط ندارد و تصادفا ويراستار علمي و داور ژورنال (يا كتاب) هم چنين تسلطي را نداشته اند
محتوي مقاله (يا كتاب) كار فرد مدعي نيست
در هر دو صورت پژوهشگر ياد شده حتما نياز به سرپرست علمي رده بالايي دارد و نمي تواند نام استاد يا پژوهشگر مستقل را يدك بكشد. حال چگونه تشخيص مي دهيم كه فردي در آينده ممكن است مقاله اي يا كتابي بنويسد كه ماحصل فكر خودش نيست؟
علاوه بر ارائه سمينار تخصصي چند ساعته و يا كارگاه آموزشي كه متاسفانه بسياري از اساتيد ما از زير آن در مي روند (چون توان آن را ندارند)، يكي از راه هاي آزمودن تسلط فرد نحوه ارائه پيشنهاد پژوهشي توسط وي به دانشجويان است. وقتي مي گوييم فردي پژوهشگر است يعني مي خواهد ماه ها يا سال ها روي موضوعي كار كند و از آن نتيجه بگيرد (يا نشان دهد كه نتيجه نمي دهد!). چنين فردي نمي تواند بصورت تصادفي موضوع پژوهشي تعريف كند چون پس از حدود يك دهه جز چند كار پراكنده نتيجه اي از عمرش به جا نمي گذارد. ظاهرا تمام حرفهاي من تا به اينجا مورد قبول شماست.
مشكل از لحظه اي شروع مي شود كه دانشجويي در اتاق شما را مي زند و براي مشورت در مورد انجام پروژه وارد مي شود. اين روزها هم كاملا عادي است كه دانشجو بگويد به موضوع داغي نياز دارد تا در طول دوره تحصيلش مقاله شود و او بتواند به يك دانشگاه خارجي تقاضاي ادامه تحصيل دهد. من در اين شرايط خودم را كنترل مي كنم و يواش يواش به او توضيح مي دهم كه پروژه هايي كه دارم ممكن است در طول عمر تحصيل شما جواب ندهند و نياز به چندين رساله پي در پي داشته باشند و لذا تضميني براي چاپ زود هنگام نيست. اما اگر روزي چاپ شد، حتما نقش شما در آن كار نمايان خواهد بود (يا به عنوان نويسنده يا در تقدير و تشكر). اما دانشجوي متقاضي ناگهان موضوع را به اين سمت مي كشاند كه او مي خواهد در اينترنت جستجو كند، كارهاي داغ در حال انجام در دانشگاههاي خارجي را مرور و از بين آنها موضوعي را براي كار انتخاب كند. در اين لحظه است كه من ديگر علاقه اي براي صحبت با چنين دانشجويي ندارم. اما درصد بالايي از همكاران چنين دانشجويي را نعمت مي دانند و با پروژه اي كه دانشجو روي ميز آنها مي گذارد كار با او را شروع مي كنند. نطفه تقلب، كپي زني و هزاران مشكل ديگر از جمله بي سواد ماندن استاد مربوطه در سالهاي آينده، همين لحظه بسته مي شود.
نتيجه صحبت طولاني من كوتاه است: انجام كارهاي پراكنده با گشتن موسمي در وب سايت و مقالات ديگران نتيجه اي جز تربيت استادان بادكنكي و دانشجويان همنوع شان به دست نمي دهد. آقايان و خانم هاي عزيز: استاد بايد بداند روي چه موضوعي كار مي كند و بايد در مطالعه مداوم باشد. يعني بايد مكتب پژوهشي براي خود داشته باشد. در اينصورت به هر ژورنالي مقاله نمي فرستد، ارزش عمر خود را مي داند و به همين دليل به حريم ديگران تجاوز نمي كند.
علاوه بر ارائه سمينار تخصصي چند ساعته و يا كارگاه آموزشي كه متاسفانه بسياري از اساتيد ما از زير آن در مي روند (چون توان آن را ندارند)، يكي از راه هاي آزمودن تسلط فرد نحوه ارائه پيشنهاد پژوهشي توسط وي به دانشجويان است. وقتي مي گوييم فردي پژوهشگر است يعني مي خواهد ماه ها يا سال ها روي موضوعي كار كند و از آن نتيجه بگيرد (يا نشان دهد كه نتيجه نمي دهد!). چنين فردي نمي تواند بصورت تصادفي موضوع پژوهشي تعريف كند چون پس از حدود يك دهه جز چند كار پراكنده نتيجه اي از عمرش به جا نمي گذارد. ظاهرا تمام حرفهاي من تا به اينجا مورد قبول شماست.
مشكل از لحظه اي شروع مي شود كه دانشجويي در اتاق شما را مي زند و براي مشورت در مورد انجام پروژه وارد مي شود. اين روزها هم كاملا عادي است كه دانشجو بگويد به موضوع داغي نياز دارد تا در طول دوره تحصيلش مقاله شود و او بتواند به يك دانشگاه خارجي تقاضاي ادامه تحصيل دهد. من در اين شرايط خودم را كنترل مي كنم و يواش يواش به او توضيح مي دهم كه پروژه هايي كه دارم ممكن است در طول عمر تحصيل شما جواب ندهند و نياز به چندين رساله پي در پي داشته باشند و لذا تضميني براي چاپ زود هنگام نيست. اما اگر روزي چاپ شد، حتما نقش شما در آن كار نمايان خواهد بود (يا به عنوان نويسنده يا در تقدير و تشكر). اما دانشجوي متقاضي ناگهان موضوع را به اين سمت مي كشاند كه او مي خواهد در اينترنت جستجو كند، كارهاي داغ در حال انجام در دانشگاههاي خارجي را مرور و از بين آنها موضوعي را براي كار انتخاب كند. در اين لحظه است كه من ديگر علاقه اي براي صحبت با چنين دانشجويي ندارم. اما درصد بالايي از همكاران چنين دانشجويي را نعمت مي دانند و با پروژه اي كه دانشجو روي ميز آنها مي گذارد كار با او را شروع مي كنند. نطفه تقلب، كپي زني و هزاران مشكل ديگر از جمله بي سواد ماندن استاد مربوطه در سالهاي آينده، همين لحظه بسته مي شود.
نتيجه صحبت طولاني من كوتاه است: انجام كارهاي پراكنده با گشتن موسمي در وب سايت و مقالات ديگران نتيجه اي جز تربيت استادان بادكنكي و دانشجويان همنوع شان به دست نمي دهد. آقايان و خانم هاي عزيز: استاد بايد بداند روي چه موضوعي كار مي كند و بايد در مطالعه مداوم باشد. يعني بايد مكتب پژوهشي براي خود داشته باشد. در اينصورت به هر ژورنالي مقاله نمي فرستد، ارزش عمر خود را مي داند و به همين دليل به حريم ديگران تجاوز نمي كند.
اما ممكن است مواردي باشد كه نام فرد بدون اطلاع او جزو نويسندگان يك مقاله تقلبي قرار گرفته باشد (اين اتفاق چند بار گزارش شده است). در اينصورت براحتي مي توان با تماس با ويراستاران علمي، عكس العمل معقول نشان داد و افراد خطا كار را به همه شناساند.